۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

تو فکر میکنی میشه وقتی داری این ذهن رو دوده میگیری و یه قاب از اون قدیما توش پیدا میکنی دستمالو نذاری زمینو هی سرک نکشی تو گذشته ها؟میشه هی نفس ها ت رو سوار آسانسور سینه ات بالا و پایین نکنی و نگی یادش بخیر؟یعنی فکر میکنی یه روز بشه از حیاط خونه ی مادر بزرگ فراموشی کشید تا همین دیروز؟؟؟

۱ نظر:

miss molook گفت...

صرف فعل فراموشی یکی از سخت ترین کارهای دنیاست