۱۳۹۰ شهریور ۱, سه‌شنبه

وزنم زیاد شده.پنج کیلو اضافه وزن.
بیچاره زمین.باید چه اضافه وزن هایی را تحمل کند.چقدر باید جاذبه اش را تقویت کند تا ما را بکشد.ما که حجیم و سنگینیم از زور تظاهر و گناه.
کاش بلد بودم یک کاری کنم که هیچ کس نکرده.
اه .لعنت به کتاب گینس که هر کاری می خواهی بکنی یکی قبلا آن جا به اسم خودش ثبتش کرده.
من باید یک کاری برای زمین بکنم.می دانم چقدر خسته است از به دوش کشیدن همه ی ما آدم ها.
دهانم را می گذارم روی زمین.تمام جاذبه اش را می مکم.
نگاه کن.ببین.همه دارند پرت می شوند بیرون.آدم ها مثل شن های ریز از زمین پرت می شوند بیرون.
انقدر جاذبه اش را می مکم تا نوبت خودم می شود.وقتی آخرین قطره را هم بمکم دیگر تمام می شود.خودم هم پرت می شوم.
نه.نمی شود.می ترسم از دور شدن و رسیدن به جایی ناشناخته بیرون از زمین.
برگردید آدم ها.دیگر جاذبه اش را هورت نمی کشم.برگردید.زمین تنها جای امن دنیاست.
راحت باشید.خود را باز سنگین کنید از بار پوچ بودن.حالا یک چیزی می شود دیگر.تا آن وقت که بیرونمان کنند از اینجا...
راحت باشید آدم ها....

۱ نظر:

baran 1967 گفت...

چرا لعنت به کتاب گینس 2 کیلو دیگه اضافه کنی من قول میدم تو کتاب به عنوان چاق ترین دختر ثبتت کنند. :)
ولی در کل تو نوشتت به مساله ای اشاره کردی که منو زیاد تو فکر بورد
.....تو راست میگی ما به زمین مدیونیم ...