۱۳۹۰ دی ۱, پنجشنبه

امتداد نفسم روی شیشه ها نمی ماند...

مشکل از من است ؟

من خواب می بینم از توی تلویزیون ماهی ها بیرون می ریزند و زیر پاهای من می میرند...

دخترهای دهاتی خواب چه می بینند ؟

شاید خواب شالیزار و مزرعه و گاو ...

چقدر این روز ها زیر پوستم چیزی را کم دارم...

۱ نظر:

محدثه گفت...

واقعا قلمتو دوست دارم. راستشو بگم. حتی کمی حسودیم شد. خیلی از واژه‌ها به جا و زیبا استفاده می‌کنی. در آینده نه چندان دور اطمینان دارم که نویسنده بزرگی خواهی شد. منتظر نوشته های بعدیت هستم.