۱۳۹۰ آذر ۲۶, شنبه

داری اذیتم می کنی که چی؟ که یادم بی افته مامان هر بار از دستم کلافه می شد داد می زد که الهی مادر بشی؟

یعنی از همین ماه اول بودنت می خوای بد باشی؟ برای تلافی تمام حرص هایی که به مادر بزرگت دادم.

من می ترسم بچه وقتی کلمه ی تهدید به سقط را می شنوم.اصلا نگران نبودنت نیستم، نگران بودن و سالم نبودنت هستم.

می دانی من وقتی توی این دنیا کسی مثل پدرت را دارم هیچ وقت نگران هیچ نبودنی نیستم.پس بی خود انقدر خودت را لوس نکن .اگر می خواهی که نباشی زودتر نباش...


هیچ نظری موجود نیست: