۱۳۹۱ مرداد ۱, یکشنبه

خیلی وقت است که حال هیچ کس خوب نیست.
انگار قرن هاست که وقتی از کسی می پرسم خوبی فقط می گوید : نه
فکر داستان گلشیری ام که خط اولش نوشته : " نمی دانم چرا هیچ کس زنگ نمی زند بگوید عنایت الله خان دندان بچه ام در آمده"
نمی دانم بگویم حق هم دارند یا نه.
هیچ دختر و پسری دهانشان بوی دوستت دارم ندارد.
روی دیواری نوشته بود:
آدم و هوا
من و تو
.
.
لیلی و مجنون را بسپار به افسانه ها...

حال هیچ کس خوب نیست و من هر بار خودکار را روی کاغذ می گذارم ،چشم هایم دو دو می زند و دندان هایم گوشه ی لب هایم را می گیرد و الف و پ و ت و هیچ حرفی به هم نمی چسبد تا بشود فقط یک کلمه برای گفتن این که حال این روزهای ما خوب نیست...
 

هیچ نظری موجود نیست: