۱۳۹۱ مرداد ۱۶, دوشنبه

ارق ملی ام ( اگر املاش درست باشد) این چند روز مدام در حال تحریک شدن است.بعد از اسکار گرفتن اصغر فرهادی پیش نیامده بود با هیجان زل بزنم به تلویزیون و لب هایم را با دندان بجوم.
حالا وقتی یکی از همین هم وطن هایم که در فرودگاه استانبول نفرینشان کردم و به شوهر گفتم از ایران به خاطر همین مردم اش بیزارم ، مدال طلا می گیرد از خوشی اول صدایم دورگه می شود و بعد اشک هایم چشم هایم را می سوزاند.
صدا و سیما هم که از هیچ تلاشی دریغ نمی کند و تمام آهنگ های آرشیو را یکی یکی رو می کند تا من ارق ملی ام بیشتر قلقلک اش بگیرد.
کاش توی همین چند روز یکی از فیلم هایی را تلویزیون نشان دهد که زنی بعد از سال ها از غربت به وطن بر گردد و به محض پایین آمدن از پله های هواپیما خاک ایران را ببوسد و بدین سان من به خودم بفهمانم که فقط توی همین کشور و با همین مردم می توانی با احساس بمانی...

هیچ نظری موجود نیست: